در میان بعضی قبایل، رسم چنین بود که زنان باردار به هنگام وضع حمل به نقطه ای دور از خانواده های خود درصحرا می رفتند و باکمک زنان دیگر به حفر گودال می پرداختند تا اگر نوزاد دختر باشد،کودک بی گناه را در میان گودال حفر نمایند و زحمت پدر در به خاک سپردن فرزند،کم شود.
در نتیجه، با کشتن دختران بىگناه از تعداد زنان کاسته مىشد و بالاجبار، هر سه یا چهار مرد با یک زن ازدواج مىکردند. چنین ازدواجى را «ضمد» مىنامیدند. زن، پس از وضع حمل، به ناچار، به شوهران خود مراجعه مىکرد و از میانشان پدرى براى فرزند خویش پیدا مىنمود و نوزاد به هر کدامشان که بیشتر شباهت داشت، تعلق مىیافت و او پدرش محسوب مىشد. (۱)
حال، باید دید فرزندانى که از خون و شیر مادرانى که داراى همسران متعددى بودند، تغذیه مىکردند، داراى چه روحیه و خلق و خویى مى شدند و در جامعه چه ارزش و قیمتى داشتند؟
در اعراب عصر جاهلیت، مادر هیچگونه نقشى در سرنوشت فرزندان خویش نداشت و تنها پدر بود که از اختیارات نامحدود درباره فرزندان استفاده مىکرد. حتى مادر با آن همه عواطف مادرى که ودیعه الهى است، نمىتوانست از زنده به گور شدن دختران جلوگیرى کند و ناگزیر شاهد مرگ جانگداز جگرگوشهاش- که قلب کوچکش مالامال از امید به زنده ماندن و زیستن بود- مى شد. (۲)
۱ ـ حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۶۶٫
۲ـ آمنه (س)، مادر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم، پاورقى ص ۳۳٫